یک همسایه بالغ باتجربه از خونین خونسردی کرد. پسر جوان با یک همسایه بالغ که در کنار آپارتمان خود زندگی می کرد ، دوستان خوبی کرد. نر غالباً خانم را ملاقات می کرد و به ملاقات با او می پرداخت. اما موضوع فقط به تنهایی صحبت نمی شد و آنها اغلب در خانه لعنتی می کردند. یک روز ، یک پسر صبحگاه به دوست دختر خود نگاه کرد و یک آلت تناسلی مردانه را به او نشان داد. او نتوانست از تکان دادن خاتمه یابد و به همین دلیل به کمک یک بلوند مجرب نیاز داشت. خانم قهوه خود را کنار گذاشت و با مهربانی شروع به سکس ورزشی مکیدن اندام سینوسی کرد. آوردن مرد جوان به ارگاسم کار ساده ای نبود و به همین دلیل این زن برای اینکه فریب خورده شود شورت های خود را برداشته بود.